روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

و علم الله حسبی من سؤالی

دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ب.ظ

کاش یه بار خدا میومد و بهم می گفت هر چی سوال داری بپرس تا خودم جوابتو بدم.

خسته ام از همه ی چراهایی که تو مغزمه و جوابی براشون ندارم.


  • ۹۵/۰۶/۲۹
  • خانوم فاف

نظرات  (۳)

کاش...و کاش سوالای منم ازش می پرسیدی...):
پاسخ:
کاش...
چی شده؟اگه سخت نیس بپرسین شاید ماها بتونیم چیزی بگیم!
غالب چراهای بدون جواب ما،بدون جوابن چون ما مفروضات غلطی رو ثابت شده میدونیم!خدا به ما رحم کنه!خدا بهتون رحم کنه!
:)
پاسخ:
چرا همه چی انقد می پیچه تو هم؟
چرا تا میای فراموش کنی و آروم بشی زارت یه اتفاقی میفته که برگردی وسط ماجرا؟
چرا وقتی به خدا میگی کمکم کن کمک نمی کنه؟
مگه خدا نمیگه یه قدم تو بردار بقیه ش با من؟
چرا من هر چی میرم جلو خدا برم می گردنه عقب؟
مغزم هنگ کرده انقد فکر کردم... تا میگم خدایا هر چی تو بگی و هر چی تو بخوای و سعی می کنم با شرایط کنار بیام یه اتفاقی میفته که دوباره بهم بریزم.
اصن این دنیا قراره به کجا برسه؟
من خستمه.من دلم چند وقت تنهایی و بی خبری می خواد. من خدارو گم کردم😔



عیدتون مبارک!شیعه زندگی کنین و شیعه بمیرین ایشالا!
:)
پاسخ:
ممنون...
عید شما هم مبارک :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">