روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

قبل سال فکر کردم که یکم از حجم حرص خوردنام و غرغر کردنام و عصبی شدنام کم کنم.
راستشو بخواید تو سال جدید از زمین آسمون بارید برام. شرایطی پیش اومد که همه عصبی بودن و با کوچکترین حرکتی میشد قشقرقی به پا بشه.
و من به عنوان یک فرد کاربلد در امور غرغر و تیکه انداختن می تونستم اوضاع رو زیر و رو کنم. نمیگم عصبی نشدم، ولی خیلی زیاد حواسمو جمع کردم. صبر کردم. سعی کردم اگه حرفی می زنم با آرامش باشه و با توجه به شناختی که از خودم دارم فکر می کنم تا حد زیادی موفق شدم.
الان اوضاع رو به راهه و من خیلی خوشحالم به خاطر خویشتن داری(!) خودم 😎
خوب که فکر می کنم می بینم اگه تو اون شرایط می خواستم حرف آزاردهنده ای بزنم، قطعن تاثیرش تا مدت ها می موند و عواقب چندان جالبی نداشت.
سوالی که این دو سه روزه تو ذهنم تکرار میشه اینه؛ برای اتفاقی که یک سال دیگه اصلن تاثیری تو زندگی نداره و بهش فکرم نمی کنم چرا باید عصبانی بشم؟
یک سال که خیلی زیاده. همین چند روزم که اون تنش ها تموم شدن و گذشتن دیگه بهشون فکر نمی کنم. یا فکر کردن بهشون عصبانیم نمی کنه.
سخت بود، ولی تونستم.
امیدوارم از این به بعد هم بتونم همین روند رو ادامه بدم.
برم سراغ گام بعدی برای اصلاحات خودم 😆
  • خانوم فاف

و من هنوز در حسرت سامرا...




  • ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۲۱
  • خانوم فاف