روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

حال ما خوب است...

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۶ ب.ظ

پارسال بود که یه جا گفتم من دلم نمی خواد خدا رو اثبات کنم. دلم میخواد که دلی بدونم هست و دوستم داره و حواسش بهم هست. من دلم می خواد که خدا داشته باشم بدون هیچ اثباتی...

و امروز بعد دیدن متن زیر فکر کردم چقدر جناب نصراله حکمت خوب تر توضیح داده همونی که منظور من بوده رو!

.


"بسیاری از کسانی که خدا را اثبات می کنند، دانسته یا ندانسته، میخواهند خودشان را، و فهم خودشان را اثبات کنند. خدای خالق جهان و خالق انسان، نیازی به اثبات من ندارد و در آن سوی اثبات و انکار است. خدائی را که من اثبات می کنم، خدای مخلوق من است، نه خدای خالق من. راه شناختن خدا، از درون خود انسان عبور می کند. آن جا که خدا را بیرون از خود، طلب می کنیم، خود را در حجاب فهم این و آن قرار داده ایم...

‎من خدائی را دوست دارم و به آن عشق می ورزم و او را می پرستم که قابل اثبات نباشد. خدائی که اثبات شود، پرستیدنی نیست. خدای معبود، خدائی است در آن سوی اثبات و انکار؛ اما خدائی را که اثبات کنند، در نهایت، خدائی است همانند یک اصل ریاضی که قطعی است، اما پرستیدنی نیست.
‎آنان که خدای خالق را انکار می کنند، خود را تسلیم خدایی مخلوق خواهند کرد. خدای خالق انسان، مهربان است، انسان را دوست دارد و به او عشق می ورزد؛ اما خدای مخلوق انسان، انسان را دوست ندارد."

 

++ داشتم پیج اینستامو ورق میزدم. چقدر قدیما شادتر بودم. چقد همه چی بهتر بود. هر چند که اون موقع اینجوری فکر نمی کردم. ولی اون موقع هم تو وبلاگم مرتب می نوشتم. هم برا اینستا و عکس و فیلمش کلی فکر می کردم و ایده داشتم. الان هر چی می خوام بذارم میگم خب که چی؟

نمی دونم این خب که چی ینی عمیق تر شدن و کمتر پرداختن به ظواهر و یا نشونه ی افسردگیه!!!!

+++ یه لحظه سرم چرخید سمت تی وی. دیدم تو تیتراژ یه فیلمی اسم یه بنده خدایی صدرا صدری بود. به نظرم که گند فلسفه رو در آوردن با این اسم گذاشتنشون.

++++ خدایا هر چی دادی شکرت. هر چی ندادی بیشتر شکرت :)

.

  • ۹۸/۰۸/۱۱
  • خانوم فاف

نظرات  (۲)

دقیقا! انگار قبلا شادتر بودیم‌ ولی همون موقع اینو نمی دونستیم.. الان نشستیم یه گوشه نون و ماستمونو می خوریم هی می گیم خب که چی!؟😁

پاسخ:
فک کنم دو سال دیگه هم فکر کنیم الان شادتر بودیم...

خداروشکر!

اینستاگرمتون رو پاک کنین تو بلاگ و اینا بچرخین.اگر حالتون رو خوب خواهد کرد و حال دارین بریم بزنیم یک بلاگی چیزی رو فحش کش کنیم؟

 

پاسخ:
من انقد عصبی شدم انقد عصبی شدم. هی دارم با هم دعوا می کنم.
باید یه فکری به حال اعصابم بکنم. 
این وسط فقط همین پریدن به این وبلاگ و اون وبلاگو کم دارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">