روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

تحویل نصف شبانه

چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۵۶ ب.ظ

سال تحویل نصف شبی منو همیشه میبره به یه سالی که اتفاقن اون سالم تحویل سال نصف شب بود!!😏

مادر و پدر خسبیده بودن و من و خواهرا هم بیدار، مشغول تماشای ویژه برنامه و انجام کارای خورده ریزه.

همه چی داشت خوووب پیش میرفت که خواهر کوچیکه سوسک دید.

خب اینجا من به عنوان فرزند ارشد وظیفه ی حفاظت از جان خواهرامو داشتم.

اول مگس کش رو انتخاب کردم. ولی هر کاری کردم نتونستم ضربه رو به سوسک وارد کنم. بعد یادم افتاد یه اسپری حشره کش بی بو داریم. دوییدم تا سوسکه نرفته بیارمش و کار سوسک رو یه سره کنم. در اسپری رو که باز کردم، تا خواستم سمت سوسک شلیک کنم، سر اسپری کنده شد و کل مواد داخلش تو فضای بسته تخلیه شد. 😐 بو نداشت، ولی ته گلوی همه مون می سوخت. هی پنجره رو باز می کردم، میدیدم سرده دوبازه می بستم.😥

خلاصه که اوضاعی شد و مامانمم از سوزش گلوش بیدار شد و دیگه خوبیت نداره بگم دعوام کرد. جنازه سوسکه رو هم فک کنم پیدا نکردیم.😂

خلاصه که اگه تو خونه تون سوسک دارید، با خیال راحت به من بسپاریدش😎



  • ۹۷/۱۲/۲۹
  • خانوم فاف

نظرات  (۳)

سر سال قتل انجام دادی!؟😐😎
پاسخ:
نه آخر سال بود😆😆
آسیابونم و موهام رو تو آسیاب سفید میکنم.

پاسخ:
شایدواسه همین کارته که اون اوایل فکر می کردم چند سال ازم بزرگتری😂😂😂
نه اون بخاطر بهره ی هوشیتون بود.   :)))))))
پاسخ:
به خاطر آسیاب شماس😒

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">