روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

مهمنیستبقیهچیمیگن...مهماینهکهمنرانندگیمیکنم :))

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ب.ظ
یکی از ترس هایی که سعی کردم از خودم دور کنم ترس از رانندگی بود.
هفت سال پیش که گواهی نامه گرفتم خیلی شجاع بودم... ولی بعدش کنار آقای پدر نشستن و بعد از اون یه مدت طولانی رانندگی نکردن، منو دچار ترس از رانندگی کرد.
هرزگاهی می شستم پشت فرمون ... ولی زود کم میاوردم.
تا اینکه پارسال عزمم رو جزم کردم رانندگی یاد بگیرم ... بس که با کلی بار و بندیل از این سر شهر رفتم اون سر شهر... اصن لازم داشتم.
الان ماشالا ماشالا یه هفته ای هست که خودم تنها می شینم... فقط مساله ای که خیلی باهاش درگیرم، پارک کردنه.... لامصب چرا انقد سخته آخه؟
اولین بار که بدون فرمون دادن بابام پارک کردم،مجبور شدم دو بار از ماشین پیاده بشم و چک کنم ببینم ماشین عایا صافه یا نه😆 یه ده دیقه ای طول کشید تا ماشینو پارک کردم.... بعد که اومدم بالا مامانم میگه تو که آخرش کج پارک می کنی... چه کاری بود انقد الکی طولش دادی. میگم وایستادی نگاه کردی؟میگه آره دیگه... می خاستم ببینم چی کار می کنی.😐
شدیم سوژه خانواده فعلن... سوژه پسرای همسایه نشیم صلوات😩
اما من این سری اصلن قصد ندارم کم بیارم😊

+امروز خیلی تمیز پارک کردم ... عکس هم گرفتم تازشم😎😎
  • ۹۵/۰۲/۱۱
  • خانوم فاف

نظرات  (۷)

استاد المپیاد فیزیک دبیرستانمون می گفت باهوشا دیرتر راننده می شن،سلامتی همه باااهوشا😈😂
عکسشم می ذاشتی خب😉
پاسخ:
راستشو بخای فکر کردم هفت سال باهوش بودن کافیه...
بهتره دیگه وارد عمل بشم و از این مدرک شناسایی یه استفاده ای بکنم😂😂😂
عکسشو برات می فرستم😆😆
:/
چی شده؟!
پاسخ:
هیچی ... فقط یکم کج پارک کردم [آیکن مثلن نفهمیدم در باره ی چی پرسیدی]
:))))

چرا؟!
:)))))))
...
آدرستون سلطنت طلبانه س!میگفتین بهتون پیشنهادای بهتری میدادم مثلا
Nestor.blog
یا 
 Aesop.blog
بد سلیقه این دیگه.با این هجرت و این آدرستون!
الان شما اینجا پست بذارین من چطوری بفهمم،مرد مؤمن؟!
:|
پاسخ:
سوال خوبی بود
:))))
...
اتفاقن همین سلطنت طلبانه بودنشو دوست دارم.
اینجا قلمروعه منه و منم رییسم ... با این تفاوت که آدمایی که میان و میرن به اجبار اینجا نیستن ... همه چی آزاده
فقط اگه کسی بخاد آرامش ما رو بخراشه، دیگه اینجا مث بلاگفا نیست... باهاش برخورد میشه.
:))
اون دومی معنی ش چی میشه؟... گشتم ولی پیدا نکردم معنی شو
.
ای پسر میشه هجرت کنی به بلاگ؟ مشکلت حل میشه ها .... خیال ما هم آسوده از اینکه ای پسر همین جاس :))
حالا اگر هم نخاستی می تونی به همون شیوه ای که سایر وبلاگ های اینجا رو دنبال می کنی، اینجا رو هم دنبال کنی مرد مومن
:))
یه فکری هم بحال عنوان پست هاتون بفرمایین!
پاسخ:
خیلی با نمکه عنوان پستا؟
بانمک نیست؟
:)))
ازوپه دیگه.ازوپ.
پاسخ:
ازوپ چیه خب؟
:|
ازوپ دیگه.ازوپ حکیم هم بهش میگن.ولتر میگه همون لقمانه.(البته ولتر پرت و پلا میگه.)از نویسنده های اساطیر یونانیه چون برده بود بضیا اشتباه کردن گفتن لقمان همین ازوپه.
پاسخ:
من که نه حکیمم ... نا پیر دانا و اینا
همین سلطنت طلبانه هه خوفه
مرسی از توضیحات
:))
اتفاقا شما King نیستین.
ازوپ و نستور بیشتر از حکمت،پختگی و حزمشون ملموسه.شما حازم نیستین؟هستینا!
پاسخ:
کاش بودم...
نیستم
😕

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">