هوای عید و این حرفا
پارسال با سمیه قرار گذاشتیم دم عید که شد و بوی بهار از راه رسید، هر هفته یه محله ی تهرانو پیاده بچرخیم و کشف کنیم و قبل رفتن هم یه کافه یا فست فود معروف اون محله رو هم پیدا کنیم و بعد از محله گردی بریم اونجا برای تجدید قوا. یه روز صبح هم از راه آهن راه بیفتیم تا تجریش و اونجا تو بازار بچرخیم جهت استشمام بوی بهار و دیدن حال و هوای عید.
...
..
.
قبل رسیدن به موعد برنامه، یه شب که خیلی دلم گرفته بود به سمیه پیام دادم فردا بریم امام زاده علی اکبر؟ (میشد فردای روزی که محمد حسین حدادیان تشیع شده بود و من نتونسته بودم برم)
سمیه گفت بریم. صب بهش پیام دادم با ماشین بریم یا پیاده؟ گفت پیاده. از خونه تا امام زاده رو پیاده رفتیم.
یه ساعت و اندی شد. فقط یکم مسیرایی که باید از کنار اتوبان می رفتیم بد بود و بقیه ی راه مشکلی پیش نیومد.
رسیدیم امام زاده و مستقیم رفتیم سر مزار محمد حسین. خب حال و هوای اونجا که یه جوری بود. منم که آماده گریه... نشستم پایین قبر و شروع کردم به گریه. ملت هم میومدن بهم تسلیت می گفتن.
یواش یواش دیدم خانواده ی خودش دارن میان، مردم هم که دارن به من تسلیت میگن خودمو جمع و جور کردم و بلند شدم.
...
..
.
همون روز تصمیم گرفتیم محله گردی رو از چیذر شروع کنیم. با اینکه زیاد رفته بودیم چیذر ولی تا حالا تو کوچه پس کوچه هاش نگشته بودیم. رفتیم تا چیذرو کشف کنیم و وسط کشفیاتمون تو کوچه های تنگ و باریک چیذر هم یه نون سنگک با سبزیجات خشک و یه پنیر خریدیم و دوباره برگشتیم سمت امام زاده و یه گوشه مشغول خوردن نون پنیرمون شدیم. بعد هم راه افتادیم سمت خونه و دوباره بیشتر راه رو پیاده اومدیم تا سر اتوبان.
خلاصه که از برنامه ی پر (به ضم پ) و پیمون تهران گردی پارسالمون فقط یه چیذرو گشتیم و تامام!
انقد اسفند برنامه ی جفت مون شلوغ شد که نتونستیم با هم هماهنگ بشیم...
پیاده روی راه آهن تاتجریش مون هم موکول شد به اواخر اردیبهشت امسال. مسیر هم (برای بار دوم) از تجریش شروع شد به سمت راه آهن و از راه آهن هم ماشین گرفتیم رفتیم شابدوالعظیم و بعد هم دیگه شب شده بود برگشتیم خونه.
اصن قرار بود یه چیز دیگه رو بگم ولی خب اینی شد که میبینید. حالا تو پست بعد میگمش😆😎
- ۹۷/۱۲/۱۷