روزهای زندگی

الخیر فی ما وقع ایشالا!

...و خدا خیرتان دهاد!

... 

شما از نظر طبیعت و علایقتون بچه ی تهران نیستین!بنظرم جمع کنین برین شمال زندگی کنین.خودتونو سرکوب نکنین.همه ش کوه و در و دشت و اینایین،خب برین شمال زندگی کنین.اونجا تو باغچه ش چوب کبریت سبز میشه(تبلیغ غرب گلستان و شرق مازندران!) خیلی هم از این شهرتون ارزونتره.خیلی شهرتون گرونه.افتضاحه.دو تا موتور کولر سه هزار خریدم نصب کردم شد سیصد و پنجاه تومن وجه رایج ج.ا.ایران بعد میگن همه چی خوب شده.

+ حالا ردیف اول، دوم، سوم هیچی پشت پنجرتون چه سر سبزه(:

++ همیشه قبل از اینکه ماه رمضون بیاد، مخصوصا تو چند سال اخیر که تو فصل گرماست، غصه م می گیره چطوری دووم بیارم ولی وقتی شروع میشه به قول مادربزرگم خدا روزی یه دونه گندم می ذاره تو شکمت تا دووم بیاری!(:

ولی واقعا اگه قرار بود هم روزه بگیرم هم برم بیرون کم میاوردم، هوا واقعاااا گرمه.

+ نمی دونم من اگه بودم بین یه خونه جدید و بزرگتر با یه خونه قدیمی تر ولی خرم تر کدومو انتخاب می کردم|: داشتن هردوتاش وسوسه انگیزه. نمیشه تلفیقش کرد؟ یه پسر شمالی بفرستم خواستگاریت!؟(((:

نه!نرو سمیه، بری شمال من دیگه چه جوری بیام بریم دور دور!؟😆