این سه هفته ای که گذشت...
قرار بود روز تولدم از خونه بزنم بیرون. تنهای تنها.
می خواستم با خودم خلوت کنم و با یه دو دوتا چارتا کردن ببینم الان دقیقن کجای زندگیم وایستادم و قراره کجا برم.
مریضی یهویی و چند روزه ی مامان و خونه نشین شدنش منو تو خونه نگه داشت و شدم مامان خونه. فکر کردم با چند روز تاخیر برنامه رو اجرا کنم . واقعن احتیاج داشتم به این خلوت. ولی چندتا تا اتفاق و کاراهای پیش بینی نشده نذاشتن که من کاری رو که می خوام انجام بدم.
دلم می خواست برم کافه ی دوست داشتنیم که یه جورایی پاتوقمم شده این روزا.
بعدش هم می خواستم یه چرخی همون اطراف بزنم و یه سری چیزایی که احتیاج داشتمو بخرم. ولی با اتفاقایی که افتاد دیگه کافه رفتن و ادامه ی برنامه ی قبلی فایده نداشت. دلم یه طبیعت گردی درست و حسابی می خواست. فکر تنها بیرون شهر رفتنو که نمی تونستم بکنم. تصمیم گرفتم برم سمت جمشیدیه و از اونجا تنها برم بالا تا تپه ی نورالشهدا. دقیقن از روزی که تصمیم گرفتم برم انقد برف اومد که تنها جرائت نکردم برم.
حالا از اون روزا و هوار شدن همه ی اون اتفاقا حدود سه هفته گذشته.
دو بار رفتم کافه ی مورد علاقه م ... ولی تنها نبودم. سه نفر بعد شنیدن اینکه می خوام برم نور الشهدا اعلام آمادگی کردن که همراهم باشن و منم منتظرم وضعیت هوا درست بشه و برنامه ریزی های لازمو انجام بدم تا همه با هم بریم اونجا. :) سه نفر هم دورا دور و مجازی کنارم بودن و تنهام نذاشتن و مطمئنم اگه اینجا بودن تا حالا باهاشون سه بار دور تهرانو چرخیده بودیم 😆
تو روزایی که حس می کردم دلم می خواد تنها باشم، انقد اتفاقای جور واجوری افتاد و انقد آدمای اطرافم (از راه دور و نزدیک) دور و برم بودن که یه لحظه هم تنها نموندم.
می خواستم تنها بشینم و به خودم فکر کنم. ولی خدا یه کاری کرد که تو جمع باشم و به آدمای خوب اطرافم فکر کنم.
الان بعد از سه هفته میگم من یکی از خوشبخت ترین دخترای این دنیام.
روزی که تصمیم به تنها بودن گرفتم هم احساس بدبختی نمی کردم. برعکس حالم خوب بود و حس می کردم یه سالی هست که زندگیم رو انداختم رو روال و دارم خوب جلو میرم و هیچ اتفاقی نمی تونه منو از زندگیم عقب بندازه و تو این تنهایی قرار بود برنامه ی یه سال جدیدو برا خودم بنویسم و مرور کنم.
ولی الان فکر می کنم که حضور آدمای اطرافم تو این حال خوب و رو روال افتادن خیلی تاثیر گذار بوده و من تنهایی نمی تونستم این حال خوبو داشته باشم. :)
- ۹۵/۱۱/۱۸