دعواهاتونوبذاریدبرایوقتیکهرسیدیدخونه... وسطخیابونکهجایدعوانیست :)
داشتم از خیابون رد می شدم... یه آقایی اون طرف خیابون داشت ماشین پارک می کرد.
تو پیاده روی همون طرف خیابون هم دو تا خانوم واستاده بودن... یکی شون ساکت بود، ولی دومی داشت سر آقاهه که داشت ماشین پارک می کرد، داد می کشید.
من اولش فکر کردم دو تا خانوما با هم هستن...
ولی وقتی دیدم آقاهه از ماشین اومد بیرون و اون خانوم ساکته رفت سمتش و تشکر کرد به خاطر اینکه آقاهه ماشینشو براش پارک، از نوع دوبل کرده... دوزاری کجم افتاد که داستان چیه.
حالا اون طرف خانومه که داد می کشید ول کن نبود که... همینجوری وسط خیابون داشت هوار می کشید سر شوهرش که " ما که داشتیم می رفتیم... اگه ما می رفتیم جا باز میشد، خودش می تونست پارک کنه... تو چرا رفتی براش پارک کردی؟"
همینجوری که داشت تکرار می کرد آقاهه رفت سمت ماشین جلویی و سوارش شد.
بعد خانومه همچنان داشت داد می کشید.......
+ینی اگه لازم باشه سه دور، دور شهر بچرخم با ماشین و آخرش بیام دم خونه مون پارک کنم و پیاده برگردم تا مقصد، این کارو انجام میدم... ولی از کسی نمی خام برام پارک دوبل انجام بده.
++ تازه الان خوب شدم... قدیما آدرس هم نمی پرسیدم از کسی... انقد تو خیابونا پیاده می چرخیدم و اشتباه می رفتم، تا بالاخره نشونی مقصد رو پیدا می کردم. ولی گاهی حضور دوستانی که حوصله ی پیاده روی نداشتن باعث میشد که من مجبور بشم آدرس بپرسم... الان یکم بد عادت شدم.
:)
- ۹۵/۰۲/۲۷