روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

اربعین (قسمت نه... در مسیر کربلا )

دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۶ ب.ظ

شنبه، روز سوم و آخری بود که پیاده روی می کردیم. تا نزدیکی های عمود 700 رفتیم و صبحونه مونو خوردیم و بعد ماشین گرفتیم و تا عمود 1000 با ماشین رفتیم. از اونجا به بعد هم تا عمود 1425 رو پیاده.
عربا به شدت خوشحال میشدن وقتی می فهمیدن ما ایرانی ایم. اونایی که خجالتی نبودن میومدن جلو و با زبون بی زبونی شروع می کردن به حرف زدن. اونایی هم که خجالتی بودن همه ش نگاهمون می کردن.
اونروز برای نماز ظهر رفته بودیم تو یه موکب ... یه خانم عراقی ای اول از فاصله ی دور سر صحبتو باز کردن. ما تقریبن هیچی نمی فهمیدیم. حرف زدنمون خیلی با مزه بود. با بدبختی حرفاشو بهمون می فهموند.یواش یواش اومد جلوتر. فهمیدیم خونه ش کربلاس و یه دختر داره که دکتره. ازمون پرسید که تنها اومدیم. من گفتم بابام هم همراهمونه. فکر کرد که ما دو تا خواهریم. حالا این وسط صداقت ما هم گل کرده بود... می خواستیم بگیم که دختر دایی دختر عمه ایم و به همراه بابای من رفتیم کربلا. آقا ینی نمی دونستم تو اون لحظه بخندم یا گریه کنم. یهو یاد جمله ی " فداها خالها" ی مستر ایمان تو یکی از کامنتا افتادم (البته یه خورده تحریف شده یادم اومد). به خودم اشاره کردم گفتم اب... بعد به دختر عمه م اشاره کردم گفتم خالو خالی. که خانومه خندید گفت هاااا خالو خالی (اونجا هم نفهمیدم تلفظ صحیحش چیه😆). بالاخره خانومه نسبتمونو فهمید. تو اون لحظه حس می کردم خیلی کار مهمی انجام دادم. در حد خنثی کردن بمب حتی 😂😂
آخرش هم با بدبختی بهمون یه آدرس داد تو کربلا و گفت وقتی رسیدیم کربلا بریم به اون آدرس.
 کلن99درصدشون دوست داشتنی بودن. یه درصدی هم بودن که یکم ایرانی اینجوری ایرانی اونجوری می گفتن که خب مهم نبود. چون واقعن حق داشتن... بعضی از این خانومای ایرانی صدای منم در آورده بودن. :))))
.
اینم مداحی ای بود که تو یکی از موکبای بین راه پخش میشد... قبلن هم گفتن آدم نمیدونه باید با این سینه بزنه یا چی واقعن؟ 😎





مدت زمان: 20 ثانیه 


 تو این موکبی که فیلمشو گذاشتم یه خانومی داشت نماز می خوند... یکم قبله رو اشتباه وایستاده بود. یه خانم دیگه ای که مسئول موکب بود اول رفت از پشت دستاشو گرفت چرخوندش سمت قبله. بعد در حالی که داشت سینه میزد حدود یه متر اونطرف تر سجاده انداخت. بعد اون خانومه که نماز می خوند رو در حالت رکوع یه متری جا به جا کرد آوردش رو سجاده. من که خنده م گرفته بود. خود خانومه هم سر نماز داشت می خندید. خانوم موکب دار هم خیلی جدی هم سینه می زد ... هم حواسش به مهموناش بود. :)


.

غروب شنبه بود که رسیدیم به کربلا...

  • ۹۵/۰۹/۰۸
  • خانوم فاف

نظرات  (۲)

  • فاطمه غلامی
  • چی بگم جز خوش به سعادتت :"
    پاسخ:
    انقد آدمای خوب اونجا دیدم که موندم من چی کار می کردم اون وسط.
    انشاءالله خیلی زود کربلا روزیت بشه. :)
    یه دفعه تو حرم امام رضا(ع)  یه عراقی که پولاشو دزد زده بود اومد بزور ه فارسی بگه کمک میخواد دقیقا همینطوری داش فارسی حرف میزد.انقد عجیب بود تلاشش روم نشد باهاش همونقدی که بلدم عربی حرف بزنم. انقد تلاششو واس فارسی یاد گرفتن میکرد الان به فارسی سره شعر میتونس بگه.
    حالا اون آدرسی که داده بودن تشریف بردین؟ 
    با بضی مداحیا بنظر میاد باید رقصید منتها همین مداحی اگه تو سیر مجلس باشه این حسو نمیده.اصولا شور باید بعد واحد و زمینه باشه و اگه فقط همون تیکه ی شورو همون اول بخونن شنونده گم میشه که چه کنه. 
    :) 

    پاسخ:
    هنوز باهاش در ارتباطی؟ چه پشتکاری داشته.
    ببین... من هی گفتم برم کلاس عربی... گفتی کارای نصفه رو تموم کن اول... الان خوب شد؟
    😎
    به شدت مصمم شدم برم کلاس مکالمه ی عربی... جایی سراغ نداری؟
    اصن بیا از این به بعد برام کامنت عربی بذار... ولی قول نمی دم که بفهمم چی نوشتی😆😆
    نه دیجه... رفتیم همون موکب ایرانی ها... ولی دوست داشتم برم باهاشون دوست بشم. خانومه خیلی مرهبون بود. دلم براش تنگ شد 😐
    بابا جدا از شور، مداحی شون آهنگ داشت... این آهنگه رو نمی فهمیدم چیه 😒

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">