روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

از این چند موردی ها

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ب.ظ

1. اون قدیما گفته بودم بچه خوبی شدم و آبگوشت می خورم.حتی افتاده بودم به دیزی خوری. تا این حد. الان باید اعتراف کنم که چند وقته که دوباره از ابگوشت بیزارم. دفعه ی قبل که آبگوشت داشتیم کلن ناهار نخوردم. امروزم غذای مونده گرم کردم خوردم. :|

2. رفتم شمال. هوای گرم و شرجیش برای من خود بهشت بود. باید شب تا صبح از نفس نکشیدن چند بار از خواب بپرید و صبح ها تا یه ساعت بعد از بیدار شدن پشت سر هم عطسه کنید و تمام روز دستمال دستتون باشه تا بفهمید من چی میگم. آخر یه روز این تهران مخصوصن تو ماه های مرداد و شهریور منو می کشه. :|

3. هیچ وقت دلم نخواسته برم مکه. هیچ وقت. ولی دیروز برای اولین بار از اعماق وجودم حس کردم تنها جایی که حال منو خوب می کنه صحرای عرفاته. از دیروز تا حالا بدجور هوای مکه افتاده تو سرم.

4. چند وقت پیشا کنار اینکه داشتم برای سفر اربعین خودم برنامه ریزی می کردم، به مامانم گفتم امسال من می مونم پیش بچه ها، تو برو. گفت تو پارسال رفتی. اگه امسال نری دیوونه میشی.

راست میگه. از یه ماه پیش دل تو دلم نیست. فکر اینکه که اربعین بیاد و من جا بمونم داره دیوونه م می کنه. دعا کنید که بشه برم با مامانم.

  • ۹۶/۰۶/۱۰
  • خانوم فاف

نظرات  (۳)

اول بگم برای مورد 4 می خواستم قشقرق به پا کنم! پس من چی!؟ آقامون کو که اربعین باهم بریم پیاده روی!؟😆😐
خب،
1- من جدیدا ابگوشت خور شدم. اینجا یه مستر دیزی زده. تا این حد که پیشنهاد دادم یه روز بریم مستر دیزی!
2- دیگه نگم که من اون چند روزی که شمال بودم فقط به خود زنی دست نزدم، از گرما و شرجی بودن هوا! 
3- من حس خاصی در موردش ندارم. یه جوری که اگه قسمت شد با سر می رم، اگه نشدم خب نشده دیگه. ناراحت نمیشم.
پاسخ:
 تو این مواقع دلم می خواد پسر باشم. چرا پسر نشدیم ما؟! :|
حالا که پسر نشدیم آقامون کو واقعن؟ مرد انقد سر به هوا!!! این مرد نباید نگران من بشه یکم؟! 😡😩
1. من نسبت به ابگوشت نوسان داره حسم. هی خوب و بد میشه. تابستون جزو فصلاییه که باعث میشه ازش بدم بیاد 😎
2. نه نگو دیگه 😆 برو خدا رو شکر کن که راحت نفس می کشی.😊
3. الان دیگه منم حس خاصی ندارم 😎
1-سلیقه ندارین!
2-کجای شمال بودین؟!یه خبر ندادین؟!خیلی گرمه.
3-عزم حج باید داشته باشیم.من هر وقت نزدیک رفتنم به عمره میشه یهو میزنن روابط دیپلماتیک رو قطع میکنن.حج رو ولی سال دیگه بجای حاج آقا میخوام برم.
4-من همچنان بی کربلام.
پاسخ:
1. تو خوبی 😎
2. مازندران بودیم. تلاش کردم بیایم سمت و سوی شما، ولی موفق نشدم. دلم می خواست آدرس چند جای بکر و تپلو  ازت می گرفتم. ولی نشد😐
3. پس سال دیگه حج تعطیله با این اوصاف 😂😂
5. کاش که بشه بری پسر جان. 
کجای مازندران بودین؟!کدوم دریا یا کدوم جنگل تشریف داشتین؟!
منو فرمودن عراق رو بخاطر خطرش بی خیال شم.حاج آقا(حفظه الله)میفرمان من تنها پارچ آب تو حیاتشونم که اگه بریزنش دیگه ریخت.تک پسری از این چیزام درش هس.(من طرفدار 9پسریم!)
میگفتم کربلا میفرمودن مکه،پارسال میگفتم مکه میفرمودن مشهد برو!

پاسخ:
بابلسر
9 تا کمه ها. یکم بیشتر فکر کن.😂😂😂
خدا قسمتت کنه کربلا رو. یه جور که راهت باز شد،بعدش هی بری و باز بری.
خب پسر گلم بگو سوریه میگن کربلا 😂😂

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">