روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

روزهای زندگی

روز نوشت های یک عدد دختر زمستونیِ عاشق بهار...

‏وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
.
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا
.
.
✔ اگه دوست داشتید اینجارو بخونید :)
✔✔ اگه رمزو خواستید پیام بدید، در خدمتم :)

این روزهای داغدار...

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ

صبحم با دیدن متنی که دو پست قبل گذاشتم شروع شد... گریه کردم. معده م داره بازی در میاره.

رفتم بیرون...همه جا یخ زده بود. در ماشین باز نمیشد. 

اومدم خونه... طبق روال این چند روزه تلویزیون شبکه خبر بود.

خبر فوری زده بودند که پیکر چندتا آتش نشان پیدا شده. گزارشگر از اونجا گزارش می کرد. داشتن یکی رو تشیع می کردن. یکی از آتش نشان ها ضجه میزد. گریه کردم.

اگه یه مرد بشینه یه گوشه و بلند بلند گریه کنه خیلی درده.

عجب داغی شده این پلاسکو. 

پیکرایی که همه فکر می کردن مذاب شدن دارن یکی یکی پیدا میشن.

خدا کنه همه شون پیدا بشن...

#قرآنی_که_نسوخت

  • ۹۵/۱۱/۰۶
  • خانوم فاف

نظرات  (۲)

این روزای داغدار)): 
پاسخ:
سخت داره می گذره...
"مرد" که گریه نمیکنه.بطور کلی گریه ی مرد از ضعف و گریه ی زن از مکره.
پاسخ:
اصن هلاک همین احساساتی بودنتم من :))))))))
 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">